حوادث فرانسه؛ زنگ خطری برای جوامع «مصرف بنیان»
حوادث فرانسه، نهیب سخت و تلخی برای اقدامات امنیت بود.
چرا که یازده سپتامبر تا حدودی به فراموشی سپرده شده بود و عملیات تروریستها در کشورهای خاورمیانه، آفریقا و کشورهای عربی نیز بیشتر به پای شرایط نابسامان کشورها، در حل بحرانهای قومیتی – مذهبی گذاشته شده است.
فرانسه به عنوان یکی از کشورهای نه تنها امن، بلکه مدعی تولید امنیت برای سایر کشورهاست.
فرانسه با هدف برقراری امنیت به دخالت مستقیم و حضور سربازانش در کشورهایی چون عراق و افغانستان اقدام نموده است.
از این رو، حوادث فرانسه را نمیتوان با رخدادهای تروریستی در لبنان و سایر کشورها از یک جنس به شمار آورد.
حوادث فرانسه مانند حادثه برج دو قلوها، برنامههای امنیت را به چالش میکشد و بار دیگر، عجز و ناتوانی اقدامات نظامی را برای برقراری امنیت نشان میدهد.
در کنار این هشدار تلخ که هزینه آن به دوش مردم افتاد، حوادث فرانسه، جهان را متوجه آن نمود که عملیات نظامی، شمشیر دو لبهای است که در حال حاضر برای کشتن و نابودی صاحبان خویش کمر بسته است!
در واقع، تجهیزات و ادوات نظامی تولید میشوند، اینک راهی دیگر در پیش گرفته و صرفاً «قصد نابودی» دارند.
نابودی هرکس، هر جا و هر چیزی که گمان میرود، مانعی بر سر راهشان شود و جلو
اقدامات آنان را بگیرد.
سخن در مورد استفاده از ابزارهای زور و خشونت که
به «سرکوب آنی و خشم آتی» میانجامد، بسیار است.
همچنین عدم مقبولیت اخلاقی – انسانی کاربرد ابزارهای خشونت توسط دولت ها، بارها و بارها به زیر سوال رفته است.
حتی در مورد دشمنان ساختگی و جنگهای نمایشی که دولتها به راه میاندازند تا بر قدرت بمانند، جسته و گریخته بحث بوده است.
جنگهایی که اندوه کشتهها و خسارات زیانبار آن، هنوز در ذهن بشر مدرن زنده و حاضر است.
اما در حوادث فرانسه که دست اندازی به کشور با چند تفنگ و عمل انتحاری ممکن شد، معادلات امنیت چنان به هم ریخت که بر همگان بدکارکردی اقدامات نظامی در برقراری امنیت آشکار شد.
علی ایحال، افزایش ساز و برگهای نظامی همچنان ادامه دارد و کشورها سعی دارند گوی رقابت را در انجام عملیات مقابله گرانه نظامی با تروریستها، از یکدیگر بربایند.
آیا میتوان به خِرَد دولتها و عقلانیت سیاستگذاران شک کرد؟
یا بالعکس میتوان یقین و حجت بر همگرایی دولتهای ملی و سیاستگذاران دولتی، با خصلت جوامع حاضر پیدا نمود؟
صاحبنظران انتقادی از جنبههای
مختلف «جامعه مصرف بنیان» را مورد واکاوی قرار داده اند و از جمله عواقب ناگوار آن
را تشدید عقب ماندگی کشورهای پیرامونی برشمردهاند.
چون به باور آنان ورود محصولات، مجالی برای تولیدات داخلی و بازنگری در شیوههای تولید بومی نمیگذارد.
«جامعه مصرف بنیان»، تنها به تولیدات، جهت مصرف برای به دست آوردن سود و تراکم سرمایه نظر دارد.
به بیان دیگر، کسب سود به هر قیمت است.
پس جای شگفتی نیست که ژاپن شینتویسم، به تولید چادر برای کشورهای
مسلمان میپردازد یا چین سوسیالیست، جانماز و مُهر تولید کند.
اما کسی گمان نمیبرد که شاید وقتی انبوهی
از ساز و برگهای نظامی فراهم باشد، باید راهی برای مصرف آن پیدا کرد!
تولیدات نظامی به حد و اندازهای رسیده اند که توازن میان عرضه تجهیزات نظامی و تقاضای آن را شکستهاند و دولتهای خریدار به عنوان مشتری، برای انبوه تولیدات نظامی کفایت نمیکنند.
بنابراین، باید راه دیگری برای جلب مشتریان جدید پیدا کرد.
مشتریانی که با هر قیمت حاضر به خرید ادوات نظامی باشند که در انبار کشورها سالها خاک میخورد.
چه خوش شانس خواهند بود در این میان، کشورهایی که بتوانند محصولات
نظامی خود را نه تنها به چند برابر قیمت بفروشند که خریداران سختگیری و خُردگیری
نکنند و تولیدات نظامی را به صرف تخریب، ازبین بردن، کشتن و نابودی بخواهند.
بنابراین، چون «جامعه مصرف بنیان» باید
تولیدات را بفروشد و سود حاصله را در چرخه تولید بعدی به کار اندازد، از هر مشتری
استقبال میکند.
این خصیصه در مورد تولیدات نظامی بیشتر صدق میکند، چون پیدا کردن مشتریان با سرمایههای گزاف که قادر به خرید تولیدات نظامی باشند، بسیار اندک است.
از سوی دیگر، به دلیل آن که خرید و فروش تولیدات نظامی با سختیها و قوانین خاصی توام است، فروش زود و بهنگام آنها در بیشتر مواقع، ممکن نیست.
پس با پیدا شدن مشتری، «جامعه مصرفبنیان» عنان از دست داده و تولیدات نظامی را به دست هر که بخواهد، میدهد.
لذا این جوامع شرایط را مهیا کردهاند، برای کسانی که میخواهند قدرت خویش را به حریفان نشان دهند.
به این ترتیب، تا استواری «جامعهمصرفبنیان»، تروریست، کشتار و تخریب برقرار است و جهان از دستیابی به امنیت عاجز است.
منبع: نویدنیا، منیژه (1394)، حوادث فرانسه؛ زنگ خطری برای جوامع «مصرف بنیان»، روزنامه آفتاب یزد، بیست و سوم آذرماه، صفحه هشت. http://aftabeyazd.ir/?newsid=21442